چالشهای جدید شرکتهای بینالمللی کدامند؟
حمل و نقل بین المللی
چالشهای جدید شرکتهای بینالمللی کدامند؟
مدیریت سازمان های جهانی و شرکت های بین المللی برای قرن ها یک چالش تجاری بوده است، اما از آنجایی که فعالیت های اقتصادی به سرعت از اروپا و آمریکای شمالی به بازارهای آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین تغییر می کند، ماهیت این موضوع نیز در حال تغییر است.
به طور کلی، سازمان های جهانی در تلاش برای سازگاری هستند. یک سال پیش، کارشناسان مؤسسه مککینزی دریافتند که شرکتهای بینالمللی بسیار فعال در برخی زمینههای سلامت سازمانی نسبت به شرکتهای داخلی کمتر موفق هستند. به عنوان مثال، شرکتهای بینالمللی در ایجاد چشمانداز مشترک، تشویق نوآوریهای تجاری و ایجاد روابط با دولتها و شرکای تجاری کمتر مؤثر بودهاند. از سوی دیگر، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد شرکت های بین المللی مستقر در بازارهای نوظهور سریعتر از همتایان خود در بازارهای نوظهور رشد می کنند.
در طول یک سال گذشته، موسسه مککینزی تلاش کرده چالشهای پیش روی سازمانهای جهانی و همچنین رویکردهایی را که به پیشرفت کمک میکنند به صورت واضحتری بشناسد. واضح است که یک مدل سازمانی مشترک برای همه شرکتهایی که به دنبال رشد سریع در بازارهای نوظهور و ارتباطات جهانی 24 ساعته هستند، مناسب نیست؛ به این دلیل که فرصتها و چالشهایی که شرکتها با آنها روبه رو هستند، بر اساس مدلهای کسب و کار آنها متفاوت است.
قابلیت های استراتژیک
جهانی شدن مزایای استراتژیک واضحی مانند توانایی دسترسی به بازارهای جدید برای جذب مشتریان، تامین کنندگان جدید و شرکای جدید را به همراه دارد. این مزایای اولیه مزایای ثانویه را نیز به همراه دارد. به عنوان مثال، ایجاد یک پایگاه مشتری قوی در یک بازار جدید، روابط و آشناییهایی را ممکن میسازد که ممکن است منجر به سرمایهگذاری بیشتر شود، مانند یک مرکز تحقیقاتی. اما این جهانی شدن چالش های راهبردی ایجاد می کند. بسیاری از شرکت ها با گسترش نقش و تأثیر خود، انعطاف پذیری و سازگاری داخلی را دشوار می دانند. به ویژه، فرآیندهای درگیر در توسعه استراتژی و تخصیص منابع می تواند تنوع بازارها، مشتریان و کانال ها را افزایش دهد.
تحقیقات مک کینزی این مسائل را به وضوح نشان داده است. کمتر از 40 درصد از 300 مدیر اجرایی شرکت های بین المللی که در این پروژه مصاحبه شدند، معتقد بودند که کارکنان آنها در درک محیط عملیاتی و نیازهای مشتری بهتر از رقبای محلی هستند.
نیروی انسانی، سرمایه یا چالش؟
بسیاری از مدیرانی که در پروژه مککینزی مصاحبه شدند عمیقاً معتقد بودند که مهارتها، دانش و تجربه نیروی کار بینالمللی شرکتشان یک دارایی فوقالعاده برای آنها است، اما استفاده حداکثری از آن دشوار بود. است. به عنوان مثال، تعداد بسیار کمی از مدیران پروژه مک کینزی فکر می کنند که درس هایی که از بازارهای نوظهور می آموزند به خوبی به بازار دیگری منتقل می شود.
در عین حال، اکثر شرکت ها بر این باورند که استعداد در بازارهای نوظهور یک چالش بزرگ است. تنها نیمی از مدیران 17 شرکت بین المللی مورد بررسی معتقد بودند که در استخدام، حفظ، آموزش و ایجاد فرآیندها برای مناطق مختلف جغرافیایی مؤثر هستند. مدیر یکی از این شرکتهای نوظهور بینالمللی گفت: روند فعلی ما برای متقاضیانی که در ایالات متحده تحصیل کردهاند و فرهنگ آمریکایی را درک میکنند مناسب است و فقط برای کسانی که با بازار ما آشنا هستند طراحی نشده است.
بخشی از تحقیقات اخیر مک کینزی نشان میدهد استعدادزایی برای بازارهای نوظهور، هماهنگ با سرعتی که آنها رشد میکنند، کار دشواری است. به گفته مدیران مصاحبه شده، تنها 2 درصد از دویست کارمند آنها در بازارهای نوظهور آسیا کار میکنند که عملکرد آنها در سالهای آینده، بیش از یک سوم کل فروش آنها را تشکیل میدهد. این نتایج نشان میدهد که بیشتر افراد تمایل دارند در بازارهای داخلی اصلی کار کنند. شرکتهای بینالمللی از این تغییر روند آگاهند. به گفته یکی از مدیران چند ملیتی، برندهای رقبای داخلی اکنون قویتر عمل میکنند و اغلب میتوانند نقشهای مهمتری در بازار داخلی ارائه دهند.
مزایای مقیاس و وسعت، هزینههای پیچیدگی
شرکتهای بینالمللی بزرگ همچنان از اهرم اقتصادی مانند توانایی سرمایهگذاری در زیرساختهای مشترک، از مراکز تحقیق و توسعه گرفته تا کارکردهای خرید، بهره میبرند. صرفه به مقیاس در خدمات مشترک نیز اگرچه دیگر به صورت منحصر به فرد برای شرکتهای بینالمللی قابل دسترس نیستند، اما اهمیت ویژهای دارند و شرکتهای داخلی حتی میتوانند تولید و خدمات تجاری را برونسازی کنند. اما همان طور که شرکتهای بینالمللی بزرگتر میشوند و تنوع بیشتری پیدا میکنند، هزینههای پیچیدگی آنها ناگزیر افزایش مییابد. تلاش برای استاندارد کردن عوامل مشترک فعالیتهای اصلی، مانند فروش یا خدمات قانونی، میتواند با نیازهای داخلی در تعارض باشد. بازارهای نوظهور نیز مسائل را پیچیده میکنند، چرا که شرکتهایی که در این بازارها واقع شدهاند، نمیتوانند از پس هزینههایی برآیند که باید به عنوان بخشی از یک گروه در دنیای توسعه یافته متحمل شوند؛ هزینههایی مانند سهم آنها در مخارج شرکتهای تابعه در مناطق دور و هماهنگی با مدیران این شرکتها، هزینه تبعیت از استانداردهای جهانی و از دست دادن رقابتپذیری در بازار به دلیل ارتباط با فرآیندهای انعطاف ناپذیر جهانی.
ریسکهای متنوع
شرکتهای بینالمللی از پرتفولیوی
کسب و کارهایی که در نقاط مختلف جغرافیایی پراکنده شدهاند، منتفع میشوند، زیرا این پورتفولیو مانعی طبیعی در برابر ناپایداری رشد داخلی و ریسکهای سیاسی و ارزی ایجاد میکنند، اما پیگیری فرصتهای متعدد در بازارهای نوظهور، شرکتهای بینالمللی را وارد حوزههایی میکند که ریسکهای ناشناخته زیادی در آنها وجود دارد و ارزیابی این ریسکها برای بسیاری از افراد دشوار است. کمتر از نیمی از کسانی که در تحقیق 2011 مک کینزی شرکت داشتند، معتقدند این سازمانها از زیرساختها و مهارتهای مناسب برای مدیریت ریسک برخوردارند تا از طریق آن بتوانند مقیاس جهانی و تنوع عملکردشان را تقویت کنند.
به علاوه، نمی توان فرآیندهای جامع و استاندارد مدیریت ریسک در سطح جهانی را بهترین راه روبه رو شدن با ریسک بازارهایی دانست که سازمانهای جهانی باید به سرعت در آنها حرکت کنند تا فرصتهای اولیه را حفظ کنند. شناخت این تنش ها، تازه اول راه است. کنترل مزایا و کاهش چالشهای همراه با هر کدام از آنها، شرکتهای بینالمللی را ملزم میکند شیوههای جدید سازماندهی و عملیاتی را کشف کنند.
شرکتهای بینالمللی بزرگ همچنان از اهرم اقتصادی مانند توانایی سرمایهگذاری در زیرساختهای مشترک، از مراکز تحقیق و توسعه گرفته تا کارکردهای خرید، بهره میبرند.
آفکو | مرجع حمل و نقل بین المللی
امتیاز این نوشته
امتیاز
امتیاز